کتاب
در چه شرایطی کتاب می خوانید؟
من معمولا وقتی کتاب می خوانم باید یک موزیک ملایمی به گوشم برسه ، و جالب تر که بعداز گذشت زمانی اون آهنگ ها یادآور کتابهای هست که می خونم.آخرین کتاب های که خوندم ، کتاب کوری ، بادبادک باز و نمی خواهم زنده بمانم بود.دو کتاب اولی ادبیات بسیار قوی داره و چنان با کلمات اتفاقات را به تصویرمی کشه که فکر می کنم تاثیر اون هیچ وقت از ذهن انسان پاک نشه . اما توصیه به خوندنش نمی کنم چون خیلی دردناکه.
کار دیگه ای من انجام می دم این هست که جملات و کلمات جالب و تاثیر گذار کتاب رو یادداشت می کنم برای فراموش نشدن یا استفاده کردن آنها در نوشته هام.این جملات از کلمات پراکنده ی کتاب نمی خواهم زنده بمانم هست.
در زندگی روانی ، جایی برای انتقاد زیرکانه یا جواب زیرکانه نیست.چون قضاوت نادرست باعث جایگزینی شعله خشم به جای نسیم ملایم فلوت سحر آمیز می شود.
زندگی بی حرکت و بدون مرارت ،ناشی از محبت است نه نیاز.
در میعادگاه خلوت ، درختان عریان و گلهای عشوه گر با لبخندهای نویدبخش در سکوت شب توسط هیولای سیاه رنگ ، محکوم به ناکامی شدند.اما در این معامله ی نابرابر در آخرین فرصت ، بدون حسرت روزهای گذشته ،هنگام پیوستن به حلقه ابدیت، فریاد زندن زندگی زیباست.شکفتن ، پژمردن و به خواب رفتن.
من نمی توانم بگویم که چه عشق های آمده اند و رفته اند، فقط می دانم
که تابستان زمانی ، برای من آواز خواند،
و امروز دیگر آوازی نمی خواند.
· زنان را به دو دسته تقسیم می کنند زنان منطقی و زنان احساسی.آنان که انزوای کامل را انتخاب می کنند یا آنان که راه مبالغه آمیز را برمی گزینند.
· شیوه شیرین و ماهرانه زندگی این است که عادل باشید و نترسید.
· در آسمان خاکستری رنگ ، جای حقیقت خالیست.
· واعظ عاقل با نگاهی محزون گفت : درد و رنج همه چیز را می بلعد و متلاشی می کند.نابودی یک زندگی ، ماورای عشق است.
عامل تباهی زندگی دو چیز است : سخت گیری و نکته بینی.
در اردو گاه رویا ، دنیا در کام برف فرو رفته.
وقایع غیرعادی و غیرمتعارف ، انعکاس قابل لمس کیفیت کارمان است. اما جاه طلبی های سیری ناپذیر ، فقط این را زمزمه می کند، فردا گریه خواهم کرد.
تعجب نکنید این سبک نوشتن یکی از آشنایان هست که معمولا من از ده تا جمله ی توی وبش شاید معنی یکیش رو درک کنم.