دوباره بعد از حدوداْ ۱۲ سال کتاب سینوهه رو خوندم این بار با نگاهی متفاوت .گرچه این کتاب از نظر تاریخی حقایقی را مطرح می کرد که بسیار جالب بود آداب و رسوم کشورهای همسایه و قدیم مصر و خود مصر را بیان می کرد و بعضی هایش بسیار متفاوت با آداب امروزی بود و حیرت انگیز .

چیزی که بیشتر از همه تو این کتاب ،خوندش برام  آزاردهنده بود،این بود که لذت ها و تفریح مردمان آن دوره سه چیز بود : شراب ، ثروت و زن .

چند تا جمله زیبا به قلم سینوهه پزشک مخصوص فرعون:

-انسان را باید از روی قلب او مورد قضاوت قرار داد و اگر می خواهید بدانید چرا افراد با هم مساوی هستند و یکی بر دیگری مزیت ندارد آنها را در موقع بدبختی و بخصوص ناخوشی و رنج مورد قضاوت قرار دهید تا بدانید که همه یک جور می نالند و اشکی که از تمام چشمها بیرون می آید از یک جنس یعنی آب شور است و اشک یک سفید پوست فرقی با اشک یک سیاهپوست ندارد.( اما بنظر من حتی زمان غم و غصه هم آدمها با هم فرق می کنند بعضی ها آزادانه فریاد می زنند و بعضی صدایشان را در سینه خفه می کنند)

- حقیقت بقدری تلخ است که گاهی از کشتن یک نفر برای شنونده ناگوارتر می باشد و افراد می توانند یک عمر با موهوماتی که آنها را راضی می کند و حس غرور آنها را تقویت می نماید دلخوش باشند ولی نمی توانند که یکروز را با حقیقت بسر ببرند.( گاهی لذت بخش ترین چیز اینست که در نادانی بسر ببری تا کمتر درد خود و دیگران را احساس کنی)